محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

ماه کوچولوی آسمون زندگی مامانی و بابایی

هفته سی و سوم

  خرت، خرت، خرررت! فدا بشم که داری خرت خرت خودتو می خارونی کوچولو پسر!!! آخه این هفته ناخنهات کاملا بلند شده و می تونی خودتو خوب بخارونی. این روزا مثل نی در حال رشد کردنی.تو این هفته اندازه دست‌ها و پاهای کوچولوت کاملاً با بقیه بخش‌های بدنت تناسب پیدا کرده.حدود 44 سانتی‌متر قد داری و بدجوری با کمبود فضا مواجه شدی. دیگه زیاد نمونده یه کم دیگه باید تحمل کنی با این وجود همچنان فعالی هرچند که حرکاتت کوچیک و کم شده. خدایا شکرت! ...
24 آبان 1392

تاسوعا و عاشورای حسینی

محرم ماه عزا و ماتم رسید و یه بار دیگه کوچه و خیابونا سیاه پوش شد. محرم امسال به خاطر وضعیت سختی که داشتم و البته به خاطر جراحی کوچولویی که دایی علی چند روز پیش انجام داد، نتونستیم زیاد از خونه بیرون بریم. باباامیر امسال واسه سلامتی خونواده کوچولوی سه نفرمون نذر کرد که شب تاسوعا یه دیگ حلیم بار بزاریم. از هفته قبل هم در تدارک خرید و آماده کردن وسایل مربوط به حلیم بودیم. چهارشنبه ٢٢ آبان مامانی نرگس همه رو واسه شام دعوت کرده بود خونشون. آخه قرار بود حلیم رو تو خونه اونا بزاریم. اون شب پرنیا کوچولوی ناز و مامان و باباش هم از تهران اومدن و همه یعنی دایی های بابا با خونوادشون و عزیز و بابایی و خونواده عمو قاسم و مامان جون و باباجون و دایی علی دو...
24 آبان 1392

هفته سی و دوم

  الهی الهی الهی مامانی فدای دست و پاهای کوچولوت بشه نازنین پسر! ناخن‌هات توی این هفته به رشد کامل رسیدن. خداجونم هزار هزار هزار بار شکر مهربونیات! توی این هفته کمی آرومتر شدی. البته حرکاتت مشهود تر از قبل شده آخه خدا رو شکر بزرگتر شدی و فضای کمتری واسه ورجه وورجه کردن در اختیار داری. و مجبوری بیشتر غلت بزنی.حدود 1730 گرم وزن و حدود 42.5 سانتی‌متر قد داری. روی پوستت یک لایه خوب از چربی هست و به علاوه در حالی که سیستم گوارشی کاملی داری، از بند ناف تغذیه می کنی. اسکن‌های مغزی جنین ها نشون داده که کوچولوهای همسن تو در این زمان دچار rapid eye movements یا همون REM  می شن که به معن...
19 آبان 1392

هفته سی ام

  محمد معین نازم سی هفتگی مبارک! تو این روزا به خواب میری و زمانی هم که خواب نیستی، مشغول شیطنت، سکسکه کردن و تکون خوردنی. حالا حدود 1360 گرم وزن و 39.9 سانتی‌متر قد داری. الهی قربون قد و بالای کوچولوت بشم مامانی.به فعال شدن سیستم عصبی نزدیک می شی که این باعث تنظیم شدن حرکاتت هم خواهد شد. فیبرهای عصبی تو در غلاف عصبی قرار می گیرن که باعث رسیدن سریعتر دستورات به اعضا می شه و گلبول‌های قرمز از طریق مغز استخوانت در حال تکثیره.  خدایا واسه این همه زیبایی و مهربونیت شکر. ...
13 آبان 1392

هفته بیست و نهم

  ماه پسرم ٢٩ هفتگی مبارک. حالا با گذشت هر یک روز، کمتر شبیه جنین و بیشتر شبیه نوزاد خواهی بود. حالا حدود 1134 گرم وزن و حدود 38.6 سانتی‌متر قد داری.و در ادامه این دوره سه ماهه که سه ماهه آخر بارداری محسوب می‌شه، در حدود 250 گرم در هفته به وزنت اضافه می شه. از حالا تا زمان تولدت، حدوداً دو یا حتی سه برابر به وزنت اضافه میشه.زیر پوستت هم داره چربی زیادی جمع میشه تا گرمت کنه. حرکاتت بیشتر شده و لگدهات محکمتر می شه و من  احساس می کنم که تو دائماً در حال حرکتی. قربون قشنگی هات. بیصبرانه منتظرتم. دوستت دارم نانازم خدایا هزاران بار سپاس ...
13 آبان 1392

جشن سیسمونی

محمد معین قشنگم! مامان جون زهرا و باباجون محمود این هفته حسابی ما رو شرمنده کردن و یه جشن خوشمل واسه سیسمونی ت گرفتن. چهارشنبه شب یعنی١٧مهر ماه بود که پرنیا جونی و مامان و باباش با خونواده خاله مهناز واسه جشنت اومدن سمنان. و از صبح فردا یعنی پنجشنبه ١٨ مهر ماه همه به نوعی در تدارک و آماده شدن برای جشن بودن. ناگفته نمونه که من و بابایی امیر از دو روز قبل تزئینات اتاقت رو انجام داده بودیم و بابا هم یه عالمه بادکنک واسه جشنت باد کرده بود.صبح پنجشنبه بابا امیر، من و مامان جون زهرا و پرنیا جونی و مامانش رو برد خونمون تا آخرین کارهای مربوط به اتاقت رو انجام بدیم. اون روز ناهار همگی خونه بابا جون بودیم و بعد از ناهار بابای پرن...
13 آبان 1392

هفته بیست و پنجم

  ماه کوچولو سلام به روی ماهت! تو این هفته، وزنت در حدود 675 تا 680 گرم و حدود 33.02 سانتی‌متر طول داری.الهی قربون قد و بالای نقلی و کوچولوت بشم پسر طلا.  میگن صدای تپش قلبت آنقدر بلنده که اگه کسی سرش رو روی شکم مامان  بذاره، اون رو خواهد شنید. ریه های کوچولوی تو برای اولین نفسها آماده می شن، هر چند جنسیتت از خیلی وقت پیش تثبیت شده اما در این هفته، تفاوتهای جنسی در حال تکمیل شدن هستن. تو دیگه قادر به مشت کردن دستهای کوچولوتی و حتی می تونی به راحتی دست‌های خودتو به طرف پاهات دراز کنی. در این زمان تو کار با دست چپ یا راست را انتخاب می کنی و از این زمان مشخص می شه که در آینده چپ دست خواهی بود یا راست ...
13 آبان 1392

خرید سیسمونی

پسر طلا، محمدمعین ناقلای من، سه شنبه ١٩ شهریور من و تو و بابا امیر و مامان جون زهرا و باباجون محمود رفتیم تهران. بعد از کلی زحمت که به خاله جون منصوره و پرنیا و باباش دادیم بالاخره تونستیم یه عالمه وسایل خوشمل و ناز واسه سیسمونی تو بخریم. البته کمی وسیله قبلا مامان جون از سمنان برات خریده بود ولی باقی وسایل رو تهران خریدیم. از عمو مجید، پسر خاله من، که تولیدی لباس کودک (تولیدی ولیعصر) داره هم کلی لباس های قشنگ برات تهیه کردیم. مبارکت باشه نازنینم. به زودی عکس های سیسمونی رو هم میزارم توی وبلاگت. دوستت دارم.
13 آبان 1392

هفته بیست و چهارم

  فرشته کوچولوی آسمونی! از این هفته آروم آروم داری چهره زیبایی رو که به امید خدا به زودی مامانی و بابایی میبینن پیدا می کنی.در این هفته، گوش‌ها و چشمهای قشنگت در جای خودشون قرار می گیرن. تو دیگه ماشالا به حدی بزرگ شدی که قادر به حرکت زیاد و ملق زدن در رحم نیستی. ولی هنوز از روی کنجکاوی دستهای کوچولوت رو به همه جا می کشی. علاوه بر اون با کمک گوش‌هات با صداهای اطراف بیش از پیش در ارتباطی. اگر صدای بلندی تو رو ناراحت کنه، می تونی تا ساعت‌ها نا آروم باشی.الهی قربونت برم من که نمی تونم همه اتفاقات محیط اطرافم رو تحت کنترل بگیرم. پس ازت خواهش میکنم پسر شجاعی باشی و از چیزی نترسی و نگران ن...
13 آبان 1392

هفته بیست و سوم

  محمد معین نازم. بیست و سه هفتگی مبارک مامانی! توی این هفته خون با شدت بیشتری توی بند ناف جریان داره و قلب کوچولوی مهربونت 144 لیتر خون رو در روز از خود عبور می ده. هر روز و هر هفته در حال افزایش وزن هستی و در این هفته وزنت تقریبا به 460 گرم می رسه. با این وجود پوست قرمز و چروکیده تو با نوزاد استخوان داری که قراره متولد بشه و بپره تو بغل مامانی و بابایی هنوز فاصله داره. از فضای اطراف خودت داری بیشترین استفاده رو می بری. دست‌ها و پاهای خودتو کش داده و آن‌ها را به بند ناف می کشی. در این هفته تو قادر به شنیدن هستی و به صداهای خیلی بلند حساسی و از شنیدن آنها شوکه می شی...
13 آبان 1392